شما یادتون نمیاد اوج احتراممون به یه درس این بود که دفتر صد برگ واسش انتخاب می کردیم
چشماتونو ببندید و اون لحظه ای رو به خاطر بیارید که آخرین امتحان رو تموم کردید و
برگه رو دادید به مراقب و با یه حس خَلاصی دارید میاید سمت خونه و
واسه تابستون نقشه میکشید و هزارتا رویا …
هووووووووووی عمو کجایی؟ جلوی پاتو نگاه کن؛ فردا باید بری مدرسه …
…
حلول ماه مهر
ماه اتمام خوابهای رویایی
شب بیداری های طولانی
بخور بخواب و بیکاری
گشت و گزار و عیاشی
بر شما خجستگان عزیزتر از جان، تبریک و تسلیت باد …
بابا غصه نداره تا چشم به هم بزنی تموم میشه …
“زمزمه های پدر و مادر در عصر 31 شهریور”
…
یادش بخیر حس بعد از آخرین امتحان سال و شروع تابستون و
یادش بخیر عصر 31 شهریور و همه خاطره هایی که جلوی چشامون بود …
…
یادش بخیر یه زمانی تو مدرسه با دوستمون هماهنگ می کردیم که:
تو اجازه بگیر برو بیرون منم 2 دقیقه دیگه میام!
بعد معلم عقده ای می گفت صبر کن تا دوستت بیاد بعد برو …
من که حلالشون نمی کنم!
…
زمانی که داداشم میرفت مدرسه، شبها با جوراب و شلوار لی میخوابید که
صبح 5 دقیقه دیرتر بیدار بشه …
…
یادمه همیشه واسه اینکه زود برم تو کوچه بازی کنم
مشقامو چند خط در میون رد میکردم تا زودتر تموم شه …
شما یادتون نمیاد اون روزهایی که هوا برفی و بارونی بود
ناظم مدرسه میگفت امروز صف نیست مستقیم برید سر کلاس
ما هم خر کیف میشدیم میرفتم کلاس
…
همیشه تو مدرسه عادت داشتم همکلاسی هامو بشمرم
تا ببینم کدوم پاراگراف برای خوندن به من میفته …
…
یادتون میاد؟؟؟
نوک مداد قرمزای سوسمار نشانو که زبون میزدی خوش رنگ تر میشد …
…
یادش بخیر خط فاصله هایی که بین کلمه هامون میذاشتیم
یا با مداد قرمز بود یا وقتی خیلی میخواستیم خاص باشه ستاره می کشیدیم …
…
یادش بخیر تو دبستان سر کلاس وقتی گچ تموم میشد
خدا خدا میکردیم معلم به ما بگه بریم از دفتر گچ بیاریم …
همیشه هم گچ های رنگی زیر دست معلم زود میشکست
عدم صدای ناهنجار کشیده شدن ناخن روی تخته سیاه!
…
یکی از ترسناک ترین جملات دوران مدرسه:
یه برگه از کیفتون بیارید بیرون!
…
لیدیز اند جنتلمن، کمربندهاتونو محکم ببندید
داریم به شهر آرزوهــا نزدیک میشیم،
اِاِاِعــه، فک کنم رسیدیم،
پیاده شید بابا پیاده شید رسیدیم به مدرســه!!
…
در مدرسه زندگی در کلاس دنیا، سر زنگ املا، یادمان باشد برای محبت
تشدید بگذاریم تا نیم نمره از محبت ها کم نشود . . .
…
سال جدید تحصیلی را به شما دوست عزیزم تبریک میگم،
امیدوارم شما هم مثل من به درجات بالای علمی دست پیدا کنید!!
…
اول مهر و شروع شدن حکم فرمایی شما را در مدرسه تبریک میگوییم،
از طرف جمعی از بچه ها واسه شما مدیر عزیزمـــون!!
…
اگه گفتی شباهت معلم با دماسنج چیه؟
هر دوشون وقتی صفر رو نشون میدن، آدم می لرزه!
به اول مهـــر خوش اومدی
…
دلم واسه اول دبستانم تنگ شده
که وقتی تنها یه گوشه ی حیاط مدرسه وایسادی
یه نفر میاد و بهت میگه با من دوست میشی؟
حالا ما که دوستیم، فردا سر صف میبینمت!!
…
برای با هم بودن بهانه زیاد است
بیا ما هم با هم باشیم
البته فردا سر کلاس!
…
دقت کردین جدیدن داره یه بوهایی میاد؟!
پاک رفته تو اعصابم ،موندم چیه این …
”بوی ماه مهر، ماه مدرسه“
”بوی شادی های راه مدرسه“
اِاِاِ ایـــن بود؟!!
…
حلول ماه مهر
ماه اتمام خوابهای رویایی
شب بیداری های طولانی
بخور بخواب و بیکاری
گشت و گزار و عیاشی
بر شما خجستگان عزیزتر از جان، تبریک و تسلیت باد …
…
یادش بخیر، پشت دفترای قدمیم مدرسه؛ آدمک چارخونه روی تخته سایه:
“تعلیم و تعلم عبادت است”
…
ماه مهر از آنچه در تقویم می بینید به شما نزدیک تر است!
چقدر زود دیر میشود …
…
یادش بخیر؛ در به در دنبال یکی میگشتیم دفترامونو جلد کنه!!!